چند روزی بیشتر تا عید نمانده بود. زمستان رفتنی شده بود. کوله باری از خاطرات سرد، توشه راهش بود. درختان لباس نو پوشیده اند تا به استقبال مهمان جدیدشان، بهار بروند. طبیعت، جامه ای سبز به تن کرده و پرندگان مهاجر، خستگی سفر را، به کلی فراموش می کنند. خواب زمستانی رو به اتمام است. ابر ها، جای خود را به خورشید می دهند تا گل ها، بار دیگر دشت ها را رنگارنگ کنند. بلبل ها، نغمه سال جدید سر می دهند و طبیعت، باری دیگر سرشار از محر و محبت می گردد. چنان که گویی خالق، به طبیعت روحی تازه دمیده...