سحابی ملکوتی به دنبال باد دوید؛ نه به میل خودش، بلکه مصیری که بر زندگانی اش نگاشته شده بود. در پی اش، ابر های سیاه، و ناگهان، آسمان تپید. سببش، غرشی عظیم. معرکه ای بر پا شد. بی هیچ مقصد؛ به سیاهی برف. و در این غوغا، گوهری از عرش به ارض خیزید. صیغل داده شده از هر گونه غم ؛ آینه ای وصف ناپذیر.
فرودش،
خاک را پاک؛
بحر را خروشان؛
خشکیدگان را سیراب؛
و اندیشمندان را دعاگویان گرداند.
و به دنبال این جدال، آسمان خندید؛ به پهنای هفت رنگ و در پی اش، عرش نیز آرمید.