دست نویس

نوشته هایی تازه...

۳ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

دفتر خاطرات

نوشته هایی خودمانی، بی حد و مرز؛ بی انتها.

حامل لحظه های تلخ و شیرین زندگی. حرف هایی که در هیچ کجا گفته نشده.

می نویسم؛ در دفتری که همراه تنهایی هاست. تنها کسی که در هر لحظه حرف های تو را می شنود.

دفتری که تنها، با مرگ کامل می شود...

۰۷ دی ۹۵ ، ۲۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حاجی محمدی

سال نو

چند روزی بیشتر تا عید نمانده بود. زمستان رفتنی شده بود. کوله باری از خاطرات سرد، توشه راهش بود. درختان لباس نو پوشیده اند تا به استقبال مهمان جدیدشان، بهار بروند. طبیعت، جامه ای سبز به تن کرده و پرندگان مهاجر، خستگی سفر را، به کلی فراموش می کنند. خواب زمستانی رو به اتمام است. ابر ها، جای خود را به خورشید می دهند تا گل ها، بار دیگر دشت ها را رنگارنگ کنند. بلبل ها، نغمه سال جدید سر می دهند و طبیعت، باری دیگر سرشار از محر و محبت می گردد. چنان که گویی خالق، به طبیعت روحی تازه دمیده...

۰۴ دی ۹۵ ، ۰۱:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حاجی محمدی

گوهر تابناک

سحابی ملکوتی به دنبال باد دوید؛ نه به میل خودش، بلکه مصیری که بر زندگانی اش نگاشته شده بود. در پی اش، ابر های سیاه، و ناگهان، آسمان تپید. سببش، غرشی عظیم. معرکه ای بر پا شد. بی هیچ مقصد؛ به سیاهی برف. و در این غوغا، گوهری از عرش به ارض خیزید. صیغل داده شده از هر گونه غم ؛ آینه ای وصف ناپذیر.
فرودش،
خاک را پاک؛
بحر را خروشان؛
خشکیدگان را سیراب؛
و اندیشمندان را دعاگویان گرداند.
و به دنبال این جدال، آسمان خندید؛ به پهنای هفت رنگ و در پی اش، عرش نیز آرمید.
۰۱ دی ۹۵ ، ۱۲:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر حاجی محمدی